جاگذاشته ام دلی,هرکه یافت مژدگانی اش تمام "زندگی ام"...
محبت ومهربانی راهم درچشمان گرگ می توان دید اگه به دندان هایش خیره نشوی...
محبت ومهربانی راهم درچشمان گرگ می توان دید اگه به دندان هایش خیره نشوی...
چیز مهمی نیست ، به نبودنت عادت می کنم ! اصلن وقتی نیستی خلاقیتم گل میکتد ، نمی گویم راضیم (!) ، اما بارها بعد رفتنت سر از کشف الکل در آورده ام !
من ازاينجاخواهم رفت وفرقي نميکند که فانوسي داشته باشم يانه!کسى که مي گريزد،ازگم شدن نميترسد@آواره
من ازاينجاخواهم رفت وفرقي نميکند که فانوسي داشته باشم يانه!کسى که مي گريزد،ازگم شدن نميترسد@آواره
گرگها وقتی بی غذا میمانند، گرد میایستند و ساعتها در چشم هم خیره میشوند تا یکی از پا بیافتد...!@سوته دلان@
ای رهگذر اینگونه به چراغ های بی نور کلبه ام خیره مشو من همبازیه گرگان و پلگان بوده ام اینجا در تاریکی جنگل ارمیده ام تا مبادا شغالی مرا ببیند و هم کیش خود بداند ای رهگذر ب شغالان بگو من محتاج تکه ای مردار نیستم مرا همنشینی با خاطراتم کافیست.@سوته دلان@
به شوخی گفتم دیگرنمیخواهمت... خندیدورفت!! فهمیدم شوخی من حرف دلش بود.@سوته دلان@
برگرد و نگاه کن از من چه ساخته ای! ویرانه ای از پوست و استخوان… و مشتی شعر عاشقانه این عاقبت کسی ست که چشمان خیس تو را دید…@سوته دلان@
بزن به سلامتي حرفاي دلت که به کسي نگفتي.......بزن به سلامتي اينکه کوه دردبودي ولي دم نزدي.....بزن به سلامتي تنهائيات ولي تنهايي رودوست نداشتي.....بزن به سلامتي عشقي که طالعش به اسمت نبودولي هنوزم دوستش داري......بزن به سلامتي شبهايي که توتنهائيات گريه کردي ولي نميدونستي براي چي....بزن به سلآمتي دوست وآدمهايي که ازپشت خنجرزدن...هنوزمست نشدم نگاه ميکنم به انتهاي شيشه وآخرين پيکم ولي هنوز حرف دارم...
هیچکس با سگهای وحشی بازی نمیکند، اما سگهای آرام را همه با لگد میزنند، گویی اینها باید تاوان آن وحشی ها را هم بدهند.! زندگی شبیه بازی سگهاست نظرت چیست.! باید آرام بود یا وحشی.؟
به هر که می گویم "تو" به خودش میگیرد چه ساده اند اینها... نمی دانند هیچکس برای من "تو" نمی شود...
چندروزی به دنبال هیزمهای تری هستم که فروخته ام، اگرباشدچندبرابرخریدارم....
سلام مرا به غرورت برسون و به او بگو ، بهای قامت بلندش تنهایست ...!!!
خیال بافی بیش نبود آدم بودنت .... خودم را گول میزدم که در حد مني...
تعداد صفحات : 6